loading...

سایت تفریحی پاپافان

زیبا

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
درآمد تضمینی اگه پولی دریافت نکنید با من 0 1062 pdndr
عکس های جدید و بسیار زیبای عاشقانه ی سال 2014 |عکس های ولنتاین 1392 3 4179 windows
عشقولانه ترین داستان به نام شرط عشق 4 4152 khanevadehh
پیشنهاد برای سایت 5 2997 khanevadehh
جوك هاي زيبا و خواندني 3 3052 khanevadehh
اگر هنوز نیمه گمشده خود را پیدا نکرده اید نگران نباشید! 2 2369 khanevadehh
اس ام اس سرکاری ماه رمضان 3 2948 khanevadehh
دانلود آهنگ جدید علیرضا قرایی منش بنام نیستی ببینی 1 2017 khanevadehh
اهنگهای مورد علاقت 8 4427 khanevadehh
اس ام اس پ نه پ 16 7261 khanevadehh
درگیری لفظی امیر تتلو با بهنوش بختیاری بر سر چه بود؟ 2 2473 khanevadehh
جمله جالب و معروف رضا عطاران در مورد زن ها 2 2680 khanevadehh
عکس و والپیپر کیانوش رستمی 6 4222 khanevadehh
فال روزانه یکشنبه 30 فروردین ماه 1394 1 1942 khanevadehh
چگونه می توان شرکت ثبت کرد 2 2455 khanevadehh
تن ماهی را با تخم مرغ نخورید... 2 2259 khanevadehh
دانلود کتاب های درسی از اول ابتدایی تا دانشگاه 3 2645 khanevadehh
عکس هایی از جدیدترین مدل موهای های لایت 1 2121 khanevadehh
ثبت شرکت ها چیست و اینکه چرا شرکت ثبت می کنیم 0 1576 farid332
چه شرکتی ثبت کنیم که بیشترین نفع را از ان ببریم 0 1734 company101
پسرک بازدید : 969 یکشنبه 17 آذر 1392 نظرات (0)

روزی مردی نزد پزشک روانشناس معروف شهر خود رفت. وقتی پزشک او را دید دلیل آمدنش را پرسید، مرد رو به پزشک کردو از غم های بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد.

 

مرد گفت: دلم از آدم ها گرفته از دروغگویی ها، از دورویی ها، از نامردی ها، از تنهایی، از خیلی ها از… مرد ادامه داد و گفت: از این زندگی خسته شده ام، از این دنیا بیزارم ولی نمی دانم چه باید کنم، نمی دانم غم هایم را پیش چه کسی مداوا کنم


پسرک بازدید : 1032 شنبه 16 آذر 1392 نظرات (0)

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید.
کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود «لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین». ۱۰ دلار همراه کاغذ بود.
قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت.
سگ هم کیسه را گرفت و رفت.
قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و به دنبال سگ راه افتاد.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد.
قصاب به دنبالش راه افتاد.

amir80 بازدید : 896 چهارشنبه 13 آذر 1392 نظرات (0)

روزی بهلول از مسجد «ابوحنیفه» می‌گذشت، دید خطیب مردم را موعظه می‌کند. ایستاد و به سخنانش گوش داد. او می‌گفت: جعفربن محمد عقیده دارد که کارها با اختیار از بندگان، در صورتی که آنچه از بندگان انجام می‌دهند خواست خداست و انسان از خود اختیاری ندارد. دیگر این که در روز قیامت شیطان در آتش می‌سوزد و حال آن که شیطان از آتش آفریده شده است و آتش هم جنس خود را عذاب نمی‌کند.


 

پسرک بازدید : 1224 دوشنبه 04 آذر 1392 نظرات (0)

ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺍﺧﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﭘﯿﺶ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﻦ
ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ! ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ
ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﺮﺍ؟ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ: ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﺒﻌﯿﻀﯽ
ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻗﺎﺋﻞ ﻣﯿﺸﻦ!
ﭘﺴﺮ ﺗﺎ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ ﻫﺮﺟﺎ ﺩﻟﺶ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﻣﯿﺮﻩ ﮐﺴﯽ
ﻧﻤﯿﮕﻪ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﻩ ﻣﯿﮕﻦ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ.

پسرک بازدید : 898 دوشنبه 20 آبان 1392 نظرات (0)

یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند :
از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برود و اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند.

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    بیشتر چه نوع مطالبی در سایت قرار بگیرد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1699
  • کل نظرات : 487
  • افراد آنلاین : 26
  • تعداد اعضا : 1057
  • آی پی امروز : 206
  • آی پی دیروز : 309
  • بازدید امروز : 364
  • باردید دیروز : 3,666
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 11,084
  • بازدید ماه : 84,586
  • بازدید سال : 543,160
  • بازدید کلی : 8,631,013