loading...

سایت تفریحی پاپافان

  جو دانشگاه رو مریم و دوست داشتنش تاثیر گذاشته بود هر موقع از دانشگاه بر میگشت و جواد میرفت پیشش یا میگفت خسته ام یا درس دارم یا به بهونه های مختلف جوادو بی محل میکرد تا یک سال جوادو دور داد

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
درآمد تضمینی اگه پولی دریافت نکنید با من 0 1063 pdndr
عکس های جدید و بسیار زیبای عاشقانه ی سال 2014 |عکس های ولنتاین 1392 3 4190 windows
عشقولانه ترین داستان به نام شرط عشق 4 4152 khanevadehh
پیشنهاد برای سایت 5 2998 khanevadehh
جوك هاي زيبا و خواندني 3 3055 khanevadehh
اگر هنوز نیمه گمشده خود را پیدا نکرده اید نگران نباشید! 2 2371 khanevadehh
اس ام اس سرکاری ماه رمضان 3 2951 khanevadehh
دانلود آهنگ جدید علیرضا قرایی منش بنام نیستی ببینی 1 2017 khanevadehh
اهنگهای مورد علاقت 8 4428 khanevadehh
اس ام اس پ نه پ 16 7264 khanevadehh
درگیری لفظی امیر تتلو با بهنوش بختیاری بر سر چه بود؟ 2 2475 khanevadehh
جمله جالب و معروف رضا عطاران در مورد زن ها 2 2682 khanevadehh
عکس و والپیپر کیانوش رستمی 6 4225 khanevadehh
فال روزانه یکشنبه 30 فروردین ماه 1394 1 1943 khanevadehh
چگونه می توان شرکت ثبت کرد 2 2459 khanevadehh
تن ماهی را با تخم مرغ نخورید... 2 2259 khanevadehh
دانلود کتاب های درسی از اول ابتدایی تا دانشگاه 3 2650 khanevadehh
عکس هایی از جدیدترین مدل موهای های لایت 1 2122 khanevadehh
ثبت شرکت ها چیست و اینکه چرا شرکت ثبت می کنیم 0 1577 farid332
چه شرکتی ثبت کنیم که بیشترین نفع را از ان ببریم 0 1734 company101
123 بازدید : 1121 پنجشنبه 21 فروردین 1393 نظرات (1)

داستان عاشقانه زیبا


داستان کوتاه عاشقانه و زیبا 

 

 


سلام اینبار میخوام موضوعی رو براتون بگم که دختری از خوزستان به اسم ریحانه برام فرستاد که من خودم تحت تاثیریرش قرار گرفتم.

داستان واقعی ، دخترخاله و پسرخاله ای بودن که از بچه گی با هم بزرگ شدن و اسمشون رو هم بوده واسه ازدواج دختره اسمش مریم بوده پسره هم جواد ، جوادو مریم خیلی همدیگه رو دوست داشتن جوری که هر روز باید همدیگه رو میدیدن جواد همیشه مواظب مریم بود و اگه کسی مریمو اذییت می کرد اون پشتشو میگرفت حالا هر کی باشه چه مادر مریم چه پدر یا داداشش باشه یه دفه خانوم معلم مریمو تنبیه کرده بود جواد هم فهمیده بود و معلم مریمو با سنگ زده بود ، اگه پارک میرفتن باید با هم میرفتن اگه جواد میرفت تو مغازه چیزی بگیره برا مریم هم میگرفت حتی عروسک هم براش میخرید مریم هم همینطور ، هیچکدومشون هم پولدار نبودن و در یک سطح بودن ، این دوتا با هم بزرگ شدن و دبیرستانو با هم تموم کردن و اینجا بود که طرز فکرها عوض میشه و سختیهای زندگی رو درک میکنن طوری که رو عشقهاشون هم تاثیر میذاره مریم دختر قشنگی شده بود جواد هم واسه خودش مردی شده بود جواد هم کار میکرد هم درس میخوند مریم هم محکم درس میخوند تا دانشگاه قبول بشه از قضا مریم دانشگاه قبول شد ولی جواد قبول نشد اینجا بود که دانشگاه بین دو تا عاشق فاصله انداخت قرار شده بود بعد از دبیرستان عقد کنن ولی مریم هی عقدو عقب مینداخت ...


بقیه داستان رو تو ادامه مطلب بخونید ....

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    بیشتر چه نوع مطالبی در سایت قرار بگیرد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1699
  • کل نظرات : 487
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 1057
  • آی پی امروز : 270
  • آی پی دیروز : 363
  • بازدید امروز : 2,077
  • باردید دیروز : 1,399
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 9
  • بازدید هفته : 3,476
  • بازدید ماه : 3,476
  • بازدید سال : 556,545
  • بازدید کلی : 8,644,398