داستان سرا
داستان های خنده دار
داستان طنز تخمه هندوانه
داستان سرا
داستان های خنده دار
داستان طنز تخمه هندوانه
داستان جالب
داستان های جدید
داستان زیبای مردی در سردخانه
داستان سرا
داستان طنز سگ
داستان های خنده دار
داستان سرا
داستان های زیبا
داستان بسیار زیبا و اموزنده ی قهر گنجشک با خدا
داستان سرا
داستان های خنده دار
داستان طنز یک تکه کاغذ
داستان های جدید
داستان های عاشقانه
داستان عاشقانه پسرک ساده
داستان خنده دار
داستان های جدید
داستان خنده دار اسایشگاه
پیرمردی در حالی که کودکی زخمی و خونآلود را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت: «خواهش میکنم به داد این بچه برسید. ماشین بهش زد و فرار کرد.»
پرستار گفت: «این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو قبل از بستری و عمل پرداخت کنید.»
يک روز يک مرد روستايي يک کوله بار روي خرش گذاشت و خودش هم سوار شد تا به شهر برود.
خر پير و ناتوان بود و راه دور و ناهموار بود و در صحرا پاي خر به سوراخي رفت و به زمين غلطيد. بعد از اينکه روستايي به زور خر را از زمين بلند کرد معلوم شد پاي خر شکسته و ديگر نمي تواند راه برود.
روستايي کوله بار را به دوش گرفت و خر پا شکسته را در بيابان ول کرد و رفت.
تعداد صفحات : 2